سعيد
  • اردیبهشت 1390
  • فروردین 1389
  • اردیبهشت 1389
  • خرداد 1389
  • تیر 1389
  • مرداد 1389
  • شهریور 1389
  • مهر 1389
  • آبان 1389
  • آذر 1389
  • دی 1389
  • بهمن 1389
  • اسفند 1389
  • فروردین 1388
  • خرداد 1388
  • تیر 1388
  • شهریور 1388
  • مهر 1388
  • آبان 1388
  • آذر 1388
  • دی 1388
  • بهمن 1388
  • اسفند 1388
  • <-BlogTitle->
    کل بازديد ها : 1800133
    تعداد کل پست ها : 3775
    تعداد کل نظرات : 173
    بروز رساني : چهارشنبه 24 مرداد 1397 
    ايجاد شده در : دوشنبه 6 مهر 1388 

    اين قالب توسط sama طراحي و توسط sama ترجمه شده
    Check PageRank

    دوازدهم ديماه در دفاع مقدس:

      نخستين گردهمايي معاونين جنگ وزارتخانه ها ، بمباران تأسيسات راديويي عراق توسط ايران و تبادل آتش در مريوان و حاج عمران از مهمترين وقايع دوازده دي در طول دوران دفاع مقدس است . . . 


    جملات کوتاه و خواندني:

      کارهائي را که در گذشته کرده ايم ما را مانند سايه تعقيب مي کنند و نسبت به جنس آنها ما را به سوي بدي و يا خوشي مي کشند. «کارلايل» دراين دنيا هر کس چيزي را درو مي کند که قبلا تخم آ ن را کاشته است. «اسمايلز» . 

    ادامه - آرشيو ...

    تبديل لينك راپيدشير و ديگر سايت هاي آپلود به لينك مستقيم


    آپلود سنتر عكس، تصوير، فايل زيپ، فايل فلش و هر نوع فايل ديگر

    تصاويري زيبا از درختان

    به اين پست نظر دهيد

      آرایش ، جزوه الکترونیک ، انجمن علمی ، مقاله پژوهشی ، پرورش شترمرغ ، سایت تخصصی برق، ژورنال لباس عروسی ، کارت ویزیت ، راهنمای فارسی ،‌ ، داستان ،

      XP Repair Pro یک نرم افزار مشهور و کاربردی برای کاربران سیستم عامل ویندوز می باشد. توسط این نرم افزار میتوانید خطاها و ارور های موجود در ویندوز را که ممکن است در اثر استفاده یا نصب سایر نرم افزار ها، اتفاق افتاده باشد، به آسانی ترمیم نمایید. بدون نیاز به نصب مجدد سیستم عامل میتونید آن را مجددا بازگردانید و به روند کارها سرعت ببخشید. - .  دانلود

     قدرتمند ، کارت سوخت ، کرک کارت سوخت ، آموزش ، نرم افزار ، دانلود رایگان ، کتاب الکترونیکی ،‌ نحوه گرفتن کارت سوخت المثنی ، حسابداری ، نرم افزار حسابداری هلو ،‌ عاشقانه ، عشقولانه ، پرورش قارچ ، دانلود مترجم پدیده ،‌ بازیگران سینمای ایران ،

    کریمی از استیل آذین قهر کرد؟

    کيهان: الاغ ها و اسب ها و قاطرها هم به رنگ سبز علاقمندند


    موضوع تحقيق :مناظره با دانشمندان
        تهيّه كنندگان :
              محمّد رضا جمال شورابي
                        حميد رضا خليل آبادي
                                            محمّد حسيني
     مناظره اوّل
    روزي قاضي بغداد، عبدالجبّار در مجلسي نشسته بود و علماي هر دو فرقه، سني و شيعه، در محضر او حاضر بودند. شيخ مفيد وارد شد و در پايين مجلس روي كفش ها نشست.
    آن گاه رو به قاضي نمود و گفت :««مسئله اي دارم اجازه مي فرماييد در حضور اين بزرگان سوال كنم ؟»»
    شيخ فرمود :««چه مي فرماييد درباره اين خبر كه پيغمبر روز غدير فرمود : ««من كنت مولاه فعلي مولاه»» آيا صحيح است و گفته پيغمبر است؟»»
    گفت:««بلي صحيح است.»»
    شيخ گفت:««مراد از لفظ مولا چيست؟»»
    قاضي گفت:««به معني اولويت »»
    شيخ فرمود:««پس چه اختلاف و خصومتي است بين شيعه و سنّي؟هر دو يك عقيده دارند و اين خبر را صحيح مي دانند.»»
    قاضي گفت:««اي برادر! خبر مولا روايت است و خلافت ابي بكر درايت و شخص عادل درايت را نمي گذارد و روايت را بگيرد.»»
    آن گاه شيخ فرمود: ««آيا اين خبر صحيح است كه پيغمبر (ص) به علي فرمود : حربك حربي سلمك سلمي»»
    قاضي گفت :««اين خبر صحيح است»»
    شيخ فرمود:««اي قاضي! چه مي فرمايي درباره اصحاب جمل يعني عايشه و طلحه و زبير كه با علي (ع) جنگ كردند؟»»
    قاضي گفت:«« اي برادر! آنها توبه كردند.»»
    شيخ فرمود:«« اي قاضي! جنگ كردن آنها درايت است و توبه آنها روايت و شما در حديث غدير فرمودي روايت با درايت معارضه نكند.»» قاضي نتوانست جواب گويد و سر به زير افكند. آن گاه سر برداشت و گفت:««تو كيستي؟»»
    گفت:«« من نوكر شما، محمّد بن محمّد بن نعمان حارث، باشم.»» قاضي حركت كرد و دست شيخ را گرفت و برد بر مسند خود جاي داد و گفت:«« حقّا كه تو مفيد.»» علماي مجلس چون اين را مشاهده كردند، صورت هايشان تغيير كرد. قاضي چون ديد آنها متغير شدند، فرمود:«« اي علما و دانشمندان! اين مرد، مرا ملزم ساخت و از جواب عاجز نمود. اگر در ميان شما كسي هست كه تواند جواب او را بگويد، جواب گويد، تا من او را بلند كنم و در جاي اوّلش قرار دهم.»» هيچ كس جوابي نداد. چون آن مردم از مجلس قاضي متفرّق شدند، اين خبر منتشر شد كه شيخ مفيد، قاضي و ساير علما را محكوم كرده است. خبر به گوش عضدالدوله ديلمي كه عصر سلطنت او بود رسيد. عقب شيخ فرستاد. او را حاضر كردند و داستان را پرسيد. شيخ تمام را براي او حكايت كرد و او خوشش آمد و خلعت بسيار عالي با اسب مزين به شيخ عطا كرد و مقرّر داشت كه در خزانه براي او وظيفه معيّن كنند كه همه ماهه يا همه ساله داده شود.
    توضيح: پوشيده نماند كه درايت آن است كه  وقوع يافته باشد و روايت آن است كه نقل شده باشد. مقصود قاضي اين بود كه خبر ««من كنت مولاه فعلي مولاه»» هر  چند صحيح است امّا روايت است و خلافت ابي بكر وقوع يافته و او بر مسند خلافت نشسته و اين بر خبر مقدّم است.
    گوييم: اين مطلب كليّت ندارد و در همه جا چنين نباشد، زيرا اگر روايت به حد تواتر رسيده باشد، يا در مقام مخاصمه مورد اتّفاق دو طرف باشد و از مصدر عالي مانند رسول خدا (ص) صادر شده باشد، البته بر درايت غالب است، چنانچه خبر غدير از اين قبيل است و به تواتر ثابت شده و متفق الفريقين است. پس واقع شدن محكوم به بطلان و غلط خواهد بود.
    و امّا اين كه مي گويد اصحاب جمل توبه كردند مجرّد حدس است ،زيرا كسي توبه آن ها را به عنوان روايت نقل نكرده است، امّا طلحه كه در بلواي جنگ با علي (ع) كشته شد، مروان حكم كه رفيق او بود، ياد آورد هنگامي را كه مردم را به قتل عثمان تحريص مي كرد، به غلام خود گفت:««جلو من بايست! در پناه غلام تيري به سوي طلحه انداخت و او را كشت.
    و امّا زبير چون حضرت علي (ع) گفته پيغمبر را به او ياد آوري كرد، از ميدان خارج شد و رفت، بعد هم كشته شد و كسي آن هنگام از او توبه نقل نكرده و اگر هم توبه مي كرد بايستي با حضرت علي (ع) همراه مي شد.
    و امّا عايشه پس از داستان جمل زنده ماند و به مدينه رفت و كسي توبه او را نقل نكرده، بلكه روزي زني بر او وارد شد و گفت:««يا امّ المومنينّ مسئله اي دارم.»»
    گفت:««بگو»» 
    آن زن گفت:««اگر مادري فرزند خود را بكشد، چه حكم دارد؟»»
    گفت:««آن زن اهل آتش است و بايستي قصاص شود.»»
    گفت:««اگر زني چندين هزار فرزندان خود را به كشتن دهد چه حكم دارد؟»»
    عايشه مطلب را فهميد و به كنيزان خود امر كرد:««اين زن را بزنيد و خارج كنيد.»» پس اگر نادم بود، اظهار ندامت و پشيماني مي كرد.
    بلي. چون بنا بر اين است كه عايشه را خوب شمارند و او را تعظيم و احترام كنند حتّي در صورتي كه از او چنين عمل قبيحي صادر شده باشد به ناچار به او نسبت توبه مي دهند. والله هو الحاكم.
     
    مناظره دوم
    ابو هذيل علّاف يك نفر از دانشمندان و سخنوران اهل سنّت و جماعت بود. گفت: «« وارد شدم در رقّه كه محلّي است نزديك بغداد و در كنار دجله، به من گفتند: در اينجا يك نفر ديوانه است كه بسيار سخنور و خوش بيان مي باشد. من ميل كردم او را ببينم. از مكان او پرسيدم.به من نشان دادند. رفتم و بر او وارد گرديدم و ديدم پيرمردي است بسيار خوش هيكل و نيكو سيما، بر روي مسندي نشسته و سر و ريش خود را شانه مي كند. بر او سلام كردم، جواب مرا داد.
    آن گاه سؤال كرد كه من كيستم؟ خودم گفتم:«« اهل عراقم »»
    گفت: «« پس از اهل ظرافت و آداب باشي؟»»
    پرسيد: «« از كجاي عراقي؟»»
    گفتم: «« بصره »»
    گفت: ««از اهل تجربه و دانش باشي. »»
    آن گاه گفت: ««پس كيستي؟ »»
    گفتم: «« ابو هذيل علاف. »»
    گفت: «« همان كسي كه اهل كلام است؟ »»
    گفتم: «« بلي. »» از مسند خود حركت كرد و مرا در جاي خود نشانيد.پس از خوش آمد هاي رسمي به من گفت: «« چه مي گويي در امامت؟ »»
    گفتم: «« كدام امام را مي گويي؟ »»
    گفت: «« آن كسي را كه بعد از پيغمبر (ص) مقدّم مي شمارند. »»
    گفتم: «« من قايل به كسي كه پيغمبر (ص) او را مقدّم شمرد. »»
    پرسيد: «« آن كس كيست؟ »»
    جواب دادم: «« ابوبكر است. »»
    گفت:««براي چه ابو بكر را مقدّم قرار داديد؟»»
    گفتم:«« براي آن كه پيغمبر فرمود: مقدّم داريد بهترين خودتان را و والي قرار دهيد فاضل و دانش مند ترين خودتان را. تمام مردم به او راضي شدند و او را والي قرار دادند.»»
    گفت:«« اي ابا هذيل! من در اينجا سخني دارم.»»
    گفتم:««بفرما.»»
    گفت:«« و امّا گفتي كه پيغمبر(ص) فرمود بهترين و فاضل ترين خود را مقدّم داريد. من تو را يادآوري مي كنم كه ابوبكر در بالاي منبر گفت: والي و حكم ران شما شدم در صورتي كه بيشتر از شما نيستم. پس اگر دروغ بر او بستند كه بهترين و فاضل ترين امّت است در صورتي كه خود او چنين مي گويد،پس مخالفت پيغمبر كرده اند كه او را والي قرار داده اند و اگر خود بر خود دروغ بسته شخص دروغ گو نبايستي بر منبر پيغمبر بر آيد و جانشين پيغمبر (ص) باشد.
    وامّا اين كه گفتي مردم به او راضي شدند، كدام مردم؟ اين مطلب درست نيست،زيرا كه اكثر انصار گفتند:              ««منّا امير و منكم امير »»
                                                                  از ما يك نفر والي باشد واز شما يك نفر
    پس اكثر انصار راضي به خلافت ابوبكر نبودند و امّا مهاجرين، پس زبير گفت: «« من بيعت نمي كنم مگر با علي. »» و شمشير كشيد. شمشير او را گرفتند و شكستند و ابو سفيان بن حرب آمد و به علي (ع) گفت: «« اي ابا الحسن! اگر مي خواهي براي ياري تو مدينه را از لشگر سواره و پياده پر مي كنم. »» و سلمان بيرون آمد و به زبان فارسي گفت: «« كردند و نكردند و ندانند كه چه كردند! »» و مقداد و ابوذر نيز از بيعت با ابي بكر خودداري كردند.
    حاصل آن كه كجا تمام مردم راضي بودند، در صورتي كه عدّه اي از مهاجرين و بسياري از انصار مخالف بودند.
    از سوي ديگر ابا بكر در بالاي منبر گفت:
    «« انّ لي شيطانا يعتريني فاذا رايتموني مغضبا فاحذروني لا اقع في اشعاركم و ابشاركم »»
    ««ديوي بر من مسلّط است و مرا فرا مي گيرد. اگر ديديد غضبناك شدم از من بترسيد و حذر كنيد تا از من به شما صدمه نرسد.»»
    از اين بيان به شما خبر مي دهد كه من مجنونم. پس چگونه هلال است براي شما شخص ديوانه را والي گردانيد؟!»»
    آن گاه گفت :«« اي ابا هذيل! چه گويي درباره عمر كه در بالاي منبر گفت:
    ««وددت ان اكون شعرة في صدر ابي بكر »»
    ««خوش داشتم كه مويي باشم در سينه ابي بكر. »»
    ولي در يك جمعه بالاي منبر گفت:
    ««بيعة ابي بكر كانت فلته فتمّت وقي الله شرها و من عاد الي مثلها فاقتلوه »»
    ««بيعت ابي بكر ناگهاني شد، ولي خداوند شر آن را نگاه داشت. اگر مانند چنين بيعتي واقع شد، او را بكشيد. »»
    يك روز مي گويد: دوست داشتم مويي باشم در سينه ابي بكر و يك روز امر مي كند به كشتن كسي كه به چنين بيعتي اقدام كند.
    اي ابا هذيل! شما مي گوييد پيغمبر (ص) خليفه قرار نداد. ابا چرا خليفه قرار داد؟ عمر چرا امر را به شوري گذارد؟ من مي بينم كار هاي شما بر خلاف يكديگر است.
    اي ابا هذيل! به من بگو هنگامي كه عمر امر خلافت را به شوري در ميان شش نفر گذارد و عقيده او آن بود كه تمام آن ها اهل بهشتند، آنگاه امر كرد كه اگر چهار نفر يك طرف رفتند و دو نفر مخالف شدند، آن دو نفر را بكشيد و اگر سه نفر متّفق شدند كه در ميان ايشان عبد الرحمان بن عوف بود و سه ديگر مخالفت كردند، آن سه ديگر را بكشيد. حال بگو اين چه ديانتي است كه امر كند به قتل امر اهل بهشت؟! اي ابا هذيل!  به من بگو چه مي داني هنگامي كه بر عمر ضربت وارد شد، ابن عبّاس گويد: «« بر او وارد شدم. ديدم جزع مي كند. گفتم: «« اي امير المؤمنين! اين جزع براي چيست؟ »»
    گفت: «« ابن عبّاس! اين جزع براي اين زخمي كه به من وارد شده نيست. بلكه جزع من براي اين است كه اين امر خلافت را بعد از خود بر عهده چه كسي قرار دهم؟ »»
    گفتم: «« بر عهده طلحة بن عبد الله. »»
    گفت: «« او مردي است با حدّت، پيغمبر (ص) او را مي شناخت. من امور مسلمانان را به شخص با حدّت نمي گذارم. »»
    گفتم: «« زبير بن عوام را خليفه گردان. »»
    گفت: «« او مردي است بخيل به يك مغزل پشم به زن خود بخل مي ورزد، چگونه امور مسلمانان را به چنين شخص بخيلي واگذارم؟ »»
    گفتم: «« سعد بن ابي وقاض را خليفه گردان. »»
    گفت: «« او مرد جنگي است. براي شمشير زدن و تير افكندن خوب است، لايق خلافت نيست. »»
    گفتم: «« عبدالرحمان بن عوف را قرار ده. »»
    گفت: «« او مردي است كه امور عيالتش را نتواند اصلاح نمايد، چگونه والي امّت باشد؟ »»
    گفتم: «« عبدالله فرزند خود را قرار ده. »» حركت كرد و نشست و گفت: «« اي ابن عباس ! بخدا قسم ! هرگز او را قرار نخواهم داد. او را چه به خلافت ؟ زن خود را نمي تواند طلاق گويد. »»
    گفتم: ««عثمان بن عفّان را مقرر نما.»»
    گفت:«« بخدا قسم! اگر او را والي مسلمين گردانم، آل ابي معيط را بر گردن مردم سوار كند و مال خدا را بين ايشان تقسيم كند و چنين نزديك بدانم كه مردم بر او بشورند و او را به قتل رسانند .»» سه مرتبه اين مطلب را تكرار كرد ،من سكوت كردم و نام علي (ع) را نبردم،زيرا دشمني او را با علي (ع) مي دانستم . گفت:««اي ابن عباس ! چرا صاحب خود را نگفتي؟»»
    گفتم:«« پس علي را معين نما.»»
    گفت:«« بخدا قسم ! جزع من براي ان است كه حق را از صاحبان حق گرفتم. بخدا قسم! اگر او را خليفه گردانم، مردم را به راه حق بدارد و هر كس او را فرمان برد، اهل بهشت باشد.»» اين را گفت و سكوت كرد . پس از آن شورا بين شش نفر قرار داد .پس واي بر او از پروردگارش.»»
    ابو هذيل گويد:در اين گفتگو بود كه ناگاه حال او متغير شد  و ديوانگي او عود كرد و عقل از سرش پريد. به من گفتند: اين مرد اموال و ثروت و مزارع بسياري داشت و تمام به غارت رفته از اين جهت ديوانه شده است. من داستان اين مرد را براي خليفه، مامون عباسي، نقل كردم و گفتم:«« چون مال و املاك از دستش رفته، ديوانه گشته است.»» مامون فرستاد و او را طلبيد و معالجه كرد و اموال و مزارع او را به او برگرداند و او را نديم خود كرد و همان علت تشيع مامون گرديد.»» والحمد لله علي كلّ حال.
    مناظره سوم
    عقيل، برادر امير المؤمنين (ع)، چون در شام بر معاويه وارد شد، او مقدم عقيل را گرامي داشت و كرسي براي او نصب كرد و وي نشست. آن گاه امر كرد يكصد هزار درهم براي عقيل آوردند، براي آنكه عقيل را فريفته كند.
    روزي از عقيل سؤال كرد:«« گذشتم به لشكر برادرم، اميرالمومنين (ع) ديدم شب ايشان مانند شب پيغمبر (ص) و روز آنان مانند روز آن حضرت بود و من در ميان آنان نديدم و نشنيدم مگر نماز و قرائت قرآن و به لشكر تو گذشتم و جمعي از منافقون را ديدم.»»
    آن گاه گفت:«« اي معاويه! اين كيست كه طرف راست تو نشسته است؟»»
    معاويه گفت:«« اين عمروعاص است.»»
    عقيل گفت:«« اينست آن كسي كه درباره او شش نفر مخاصمه مي كردند و هر كدام مي گفتند كه من پدر او هستم. پس از آن جزور(شتر چاق) قريش يعني عاص بن وائل بر همه غالب شد.»» پس از آن گفت:«« آن ديگري كيست؟»»
    معاويه گفت: «« اين ضحاك بن قيس فهري است.»»
    عقيل گفت:«« پدرش از براي جهانيدن شتر و حيوان نر  بر ماده خيلي ماهر بود.»»
    پس از آن گفت:«« آن ديگري كيست؟»» 
    معاويه گفت:«« او ابو موسي اشعري است.»»
    عقيل گفت:««اين مرد پسر زن دزد است كه مادرش خيل دزدي مي كرد.»» جالسين چون رسوا شدند،  به غضب آمدند.
    پوشيده نماند كه عقيل عالم به انساب عرب بود و در آن زمان از جمله علوم، علم انساب بود. لذا عقيل حسب و نسب هر كسي را مي دانست.
    القصه، معاويه گفت: «« درباره من چه مي گويي؟ »» خواست چيزي بگويد كه غضب آن ها را فرو نشاند.
    عقيل گفت:«« مرا از گفتار معاف بدار.»»
    معاويه گفت:«« نمي شود »»
    عقيل گفت:«« حمامه را مي شناسي؟ »»
    معاويه گفت:«« حمامه كيست؟ »»
    عقيل سخن نگفت. برخواست و روان  شد. معاويه به دنبال زن نسابه اي فرستاد    ( زني كه داراي علم حسب و نسب بود.) او را حاضر كردند. از او پرسيد: ««حمامه كيست؟»»
    زن نسابه گفت: ««در امانم، اگر بگويم؟»»
    گفت:««در اماني.»»
    زن نسابه گفت:««حمامه جده تو، مادر ابو سفيان است كه در جاهليت زانيه و صاحب رايت و علم بود.»»
    معاويه رو كرد به حاضرين و گفت: ««من از شما زياد شدم. غيظ نكنيد و غضبناك نشويد.»»
    هنگامي عقيل بر معاويه وارد شد. معاويه گفت: ««ابو لهب را مي شناسيد كه در قرآن مي فرمايد:                        (تَبَّت‎ْيَدا اَبي لَهَبْ) 
                                                   بريده باد دو دست ابو لهب
    اهل شام گفتند:««نه»»
    معاويه گفت:««او عموي اين مرد است (و اشاره كرد به عقيل و خواست او را خفيف كند.) فورا‎‏ًٌُ عقيل گفت:«« اي مردم! زن ابو لهب را مي شناسيد كه خدا مي فرمايد:
                             ( وَ اَْمْرَاَتُهُ حَمَالَهَ الْحَطَبْ*في جيدِها حَبْلً مِنْ مَسَدٍ)
                            و همسرش در حالي كه هيزم كش است* در گردنش طنابي از ليف خرما
    گفتند:«« نه»»
    گفت:«« او عمّه اين مرد است. »» و به معاويه اشاره كرد.
    زن ابي لهب ام جميله خواهر ابو سفيان عمّه معاويه بود.
    آن گاه گفت:«« اي معاويه! وقتي كه به آتش جهنّم در آيي خواهي ديد عموي من، ابو لهب، عمّه تو را به زير انداخته. پس انصاف خواهي دادكه كدام يك بهترند!»»
    و ديگر روزي معاويه گفت:«« دليل بر حقّانيت من آنست كه عقيل با ماست.»»
    عقيل گفت:«« بلي در غزوه بدر هم من با شما بودم.»»
     
    برگرفته از :
    كتاب مناظره با دانشمندان.
    تاليف :
    عارف عامل و مجاهد كامل مرحوم حضرت آيت الله سيّد علي علم الهدي.
     


    © 2008 CopyRight All Rights Reserved by  Designer : saeid mohammad ebrahim
     قدرتمند ، کارت سوخت ، کرک کارت سوخت ، آموزش ، نرم افزار ، دانلود رايگان ، کتاب الکترونيکي ،‌ نحوه گرفتن کارت سوخت المثني ، حسابداري ، نرم افزار حسابداري هلو ،‌ عاشقانه ، عشقولانه ، پرورش قارچ ، دانلود مترجم پديده ،‌ بازيگران زن سينماي ايران ، ا سينماي ايران ، عکسهاي، خريد املاک ،‌ صورتحساب آخرين دوره ، نرم افزار موبايل ، ابزارهاي فتوشاب ، روزنامه ورزشي ، مجله خانوادگي ، عکسهاي، عکس دانلود کليپ ايراني ،‌ نرم افزار نوکيا ، آلبوم موسيقي جديد ، عکس هاي عروسي ،  ، دانلود کتاب ،‌ معما ،‌ گالري عکس ،‌ باران کوثري ، مهناز افشار ، بهنوش بختياري ،‌ محمدرضا گلزار ،‌ نيوشا ضيغمي ، ، ميترا حجار ، بهرام رادان ،‌لو رفته ،  تهران ، دختر ايراني ، پ داغ ، ، استخر ، روزنامه البرز ، ،‌ عروسي يانگوم ، جواهري در قصر ،  دختر ، زنانه ، جوراب ،‌ دانلود آهنگ ، ترانه جديد ، حميد عسکري ، رضا صادقي ،‌ احسان خواجه اميري ، آزيتاحاجيان ، يوسف و زليخا ، کتايون رياحي ، ، تيتراژ سريال ، سريال ميوه ممنوعه ،‌ سريال روز حسرت ، پورياپورسرخ ، افسانه بايگان ، ايرنا ، ايسنا ، سايت ، بازار ، اس ام اس سرکاري ، اس ام اس داغ ، دانلود فيلمهاي ايراني ، دانلود فيلم ، برزو ارجمند ، مهران مديري ، دانلود امپراتور دريا ، سودوکو ، کاکورو ، جدول ، فرزاد حسني ، مثلث شيشه اي ، يانگوم ، دانلود رايگان بازي ، کرکهاي بازي ، لعيا زنگنه ، ازدواج موقت ، صيغه ، يکتا ناصر ، مشخصات فني ريو ، لاله اسکندري ،‌ مدل مانتو ، مدل لباس زنانه ، مدل جديد ابرو ، غذاهاي ايراني ، سريالهاي تلويزيوني ،‌ سايت بازار کار ، سنگ ماه تولد ،  ، امين حيايي ، لطيفه ، جوک ، مهاجرت ، گرين کارت ،‌ دوبي ، عکس هندي ،‌ ، کليپ استخر ، دوربين مخفي ، ، کليپ ،   ، ، عکس ، خودشناسي ، آتنه فقيه نصيري ، مريلا زارعي ، النازشاکردوست ، هديه تهراني ، نيکي کريمي ، هايده ، آلبوم مهستي ، دختران ايراني ، نانسي عجرم ، جسيکا آلبا ، نيکول کيدمن ، آنجليناجولي ، ، ، لباس مهماني ،، ، همسريابي ، آلبوم جديد معين ،‌ ، لاريجاني ، استعفا وزير ،‌ کدهاي ايرانسل ، شارژ رايگان ايرانسل ، قوي ،‌ کتي هولمز ، زهرا ، ، فيلم ، ، فارسي ساز ، دانلود کرک ، ديکشنري نارسيس ، دختران .....زيبا ،‌ اکانت مجاني ، فوتبال ، طالع بيني ، مدل آرايش ، جزوه الکترونيک ، انجمن علمي ، مقاله پژوهشي ، پرورش شترمرغ ، سايت تخصصي برق، ژورنال لباس عروسي ، کارت ويزيت ، راهنماي فارسي ،‌ ، داستان  ، دکوراسيون منزل ، ، نتايج کنکور ، قرعه کشي ، مسابقه ، جايزه دار ، نقشه کامل تهران ، آهنگ جديد افتخاري ، جنيفر لوپز ، ، پزشک دهکده ، راهنماي  ،‌ روشهاي زناشويي ،‌ عکس  يانگوم ، کرک مترجم پارس ، عکس خانم ايراني ، ،‌ انجمن ، ، زن، ، عکس ،‌ آموزش نصب ويندوز ، استخدام منشي ،‌ عکس  ، بهترين سايت موبايل ، موبايل سامسونگ ،‌ موتورلا ،‌ نرم افزار سوني اريکسون ، ويتالي ، بالاي ، پسورد سايت ، ، زنگ گوشي ، آنتي ويروس موبايل ، تحصيل در ، ثبت نام رايگان ، ، ترانه عليدوستي ، ، سريال پرستاران ، برنامه نود ، هک کارت تلفن ، پارسا پيروزفر ، دانلود  عربي ، قالب بلاگفا ، موسيقي سنتي ، شجريان ، ، درباره جن ،، روزنامه ورزشي پيروزي ، حميد گودرزي ، بيل گيتس ، جديدترين اس ام اس ها ، کدهاي مخفي موبايل ، کليپ موبايل ، دانلود تيتراژ سريال ، سايت مد و لباس جديد ، دانستنيهاي پوستي ، نامه عاشقانه ، برنامه موبايل ، دانشگاه ، کنکور ، سياوش خيرابي ، سريال آنتي ويروس ، سرگرمي ، داستانسرا ، آرايش صورت ، مدل لباس ، 3gp, jar, mp3, iran , iran l ، دوشيزه ، ، باحال وجذاب ، . غزه .  نظامي . موسيقي . جومونگ . هموسو .